سفر به اردبیل و تبریز
(92/05/15-92/05/10) امروز بهمراه مامان جون،باباجون و خاله زهرااینا عازم شهر اردبیل شدیم و با داداش مهدی یار حسابی توی راه شیطنت کردی و لذت بردین... طبق روال گذشته ها ؛ صبحانه رو توی منجیل خوردیم و عزیزدلم از دیدن توربینای بادی کلی ذوق میکرد و مث اونا دستاش رو تکون میداد... سر ظهر رسیدیم اردبیل و بعد کلی استراحت بعد از ظهر راهی آلوارس شدیم و گل پسر بهمراه باباحسین رفتن اسب سواری و بحدی ذوق زده شده بود که نگو ونپرس و بجای اسب هم میگفت ابس و همه رو به خنده مینداخت. 3شنبه= رفتیم سرعین و برای گل پسر یه مایوی مشکی و قرمز خریدم که خیلی خیلی ناز بود و هر کی دیدش کلی بوسش کرد و بهمراه باباحسین و عمومهدی و داداش مهدی یار رفت...